• پشتیبانی
  • 09194192929
۱۴۰۰ سه شنبه ۹ آذر
تعداد بازدید : 5279

بررسی و تحلیل فیلم The King's Speech

پس از پایان فیلم تازه میتوان فهمید که چقدر نام ایـن فیلم برازنده آن اسـت، "نطـق پادشـاه" نـه از ایـن جهـت کـه پادشـاهی نطقـی را خواهد خواند و از پس تکلیفی سترگ بـرای خــودش بــر می آیــد، بلکــه از جایــگاه زبــان، ســخن و ســخنوری در زندگــی آدمــی.


نام فیلم: نطق پادشاه  (The King's Speech)


 
کارگردان: تام هوپر 
نویسنده: دیوید سایدلر
بازیگر کلیدی: کالین فرث ، جفری راش
نگارش: فرهاد معمار صادقی و دکتر مهدی اسکندری 
 
نکته: شما می‌توانید فایل PDF این مطلب را از اینجـــا دانلود کنید. 
 
 
 
این نوشته حاوی اطلاعاتی است که بخشهایی از فیلم را فاش میکند.
در صورتی که این فیلم را ندیده‌اید، خواندن این متن توصیه نمی‌شود.
 
 
ای زبان هم آتش و هم خرمنی
چند این آتش درین خرمن زنی
در نهان جان از تو افعان میکند 
گرچه هرچه گوییش آن میکند
ای زبان هم گنج بی پایان تویی
ای زبان هم رنج بی درمان تویی
 
 
پس از پایان فیلم تازه میتوان فهمید که چقدر نام ایـن فیلم برازنده آن اسـت، "نطـق پادشـاه" نـه از ایـن جهـت کـه پادشـاهی نطقـی را خواهد خواند و از پس تکلیفی سترگ بـرای خــودش بــر می آیــد، بلکــه از جایــگاه زبــان، ســخن و ســخنوری در زندگــی آدمــی.

ارسطو قرنهـا قبـل انسـان را بـه ایـن صـورت تعریـف میکنـد: انسـان، حیوانـی اسـت ناطـق. فـارغ از درسـت یـا غلـط بـودن ایـن جملـه، او تنهـا تمایــز بیــن آدمــی و حیــوان را قــوه ناطقـه او، کلام، گفتار و در کل زبان میدانــد و در صورتی کــه چنیــن تعریفی را بــا ایــن فیلــم ترکیــب کنیـم، متوجـه اوج مسـخرگی موقعیتـی کـه برتـی در آن گرفتـار اسـت و فشـاری کـه او تحمـل میکنـد خواهیـم شـد.

بــرای بهتــر مشــخص شــدن ایــن موقعیــت کافــی اســت، بــه ایــن مســئله اشــاره کــرد کــه قبــل از جنــگ جهانــی اول تقریبــا 75 %کل خشـکیهای دنیـا در اختیـار سـه کشـور شـوروی، فرانسـه و انگلسـتان قـرار داشـت و برتـی میراث دار ایـن تـاج و تخـت اسـت در حالیکـه بـا تعریـف ارسـطو، شـاید انسـانیتش هـم زیـر سـئوال باشـد. اگرچـه کـه مـا بـه عنـوان بیننـدگان ایـن فیلـم چنیـن مدعایـی را قبـول نداریـم کـه انسـانیت ِ انسـان فقـط در گـرو زبـان و سـخنوری اوسـت، ولـی متاسـفانه نکتـه اینجاسـت کـه خـود برتـی چنیـن مطلبـی را خیلـی خـوب قبــول کــرده و اصلا در مورد آن تردیــد ندارد.

برتـی تمـام و کمـال در ذهـن خودگیـر افتـاده اسـت و ایـن کشـاکش درونـی او در سراسـر فیلـم بـه نحـو احسـن بـه تصویـر کشـیده شـده اسـت. ایـن تصویـر سـازی زمانـی بـه کمـال میرسـد کـه برتـی در مقابـل لیونـل قـرار میگیـرد. لیونـل از ابتـدا تـا انتهـای فیلـم شـخصیتی یکپارچـه و ثابـت از خـود نشـان میدهـد کـه دقیقـا نقطـه مقابـل مراجعـش برتـی اسـت. او برایـش اصلا مهـم نیسـت کـه دکتـر نیسـت و بـه صـورت تجربـی کار خـود را یـاد گرفتـه، برایـش اصلا مهـم نیسـت کـه منشـی نـدارد، برایـش اصلا مهـم نیسـت کـه پارچـه مبـل محـل کارش پـاره اسـت و مراجعـش پادشـاه بریتانیـای کبیـر اسـت، و در نهایـت اصلا برایـش نـه تنهـا مهـم نیسـت کـه فقیـر اسـت، بلکـه بـا نقـل قولـی از شکسـپیر میگویـد: هـرکـس، فقیـر و قانـع باشـد، ثروتمنـد اسـت. او بـه تفـاوت بچه هایـش احتـرام میگـذارد و آنچـه در زندگـی او بـه بیشـترین شـکل ممکـن مشـهود اسـت پذیرشـی بـی قیـد و شـرط اسـت نسـبت بـه آنچـه کـه دارد، آنچـه آرزوی داشـتنش را دارد بـازی کـردن تئاتـرو آنچـه قبلا داشـته اسـت. او مـرد اصـول اسـت و حتـی در مقابـل پادشـاه هـم از اصـول خـود کوتـاه نمیآیـد، چـرا کـه معنـای زندگـی کـردن را بـه نیکـی میدانـد و آن را بـه معنـای واقعـی کلمـه زندگـی میکنـد.

امـا در مقابـل، برتـی مـردی اسـت که سراسر در سر خود زندگی میکند و هیچ کنش بیرونی قابل قبولی ندارد. او علیرغم اینکه بر اسـاس خانـدان و رتبـه سیاسـی خـود را بالاتـر از دیگـران میدانـد، ولـی در ذهنـش خـود را انسـانی ناقابـل و بی لیاقـت میدانـد. در زندگـی برتـی هیـچ پذیرشـی وجـود نـدارد، نـه از طـرف خـودش نسـبت بـه خـودش، و نـه از طـرف دیگـران نسـبت بـه او و نـه در روابطـی کـه او شـاهد آنهاسـت. آری در کاخ باکینگهـام گویـی هیـچ جـای بـرای پذیـرش وجـود نـدارد، نـه تنهـا بـرای برتـی، کـه بـرای دیویـد هـم همینطـور اسـت کـه در نهایـت او را بـه اسـتعفا از مقـام پادشـاهی میکشـاند. در ایـن کاخ، تمامـی القـاب و مـال و ثـروت و مکنـت و شـکوه گویـی غـل و زنجیـری اسـت کـه در لکنـت برتـی خـود را نشـان میدهـد.
 
 

جالــب اینجاســت کــه بــر طبــق تاریــخ، بریتانیــا، دوران جنــگ جهانــی دوم را بــا پادشــاه و نخســت وزیری چرچیــل طــی میکنــد، کــه هــر دو مشـکل لکنـت زبـان دارنـد و ایـن تضـاد تاریخـی وقتـی خـود را بیشـتر عیـان میسـازد، کـه در آنسـوی جنـگ یکـی از تاثیرگذارتریـن سـخنرانان تاریـخ، یعنـی آدولـف هیتلـر قـرار دارد کـه فقـط بـا قـدرت کلام و تکیـه بـر ملی ِ گرایـی ملـت آلمـان، خـاک اروپـا را بـه توبـره کشـید و تقریبـا کل ملـت اروپـا را بـه یـوغ بردگـی خـود در آورد. 

داسـتان فیلـم بسـیار سرراسـت اسـت و مشـخص، فیلـم بـا یـک بلندگـو شـروع میشـود و بـا یـک بلندگـو بـه پایـان میرسـد، امـا تمـام هنــر فیلــم ایــن اســت کــه مــا را در درامــی تاثیرگــذار پــا بــه پــای یکــی از شــخصیتهای مهــم تاریــخ معاصــرِ بریتانیــا بــه پیــش میبــرد و چگونگـی شـدن او را بـه تصویـر میکشـد. آری ایـن فیلـم را میتـوان تصویـری از چگونگـی تحـول مـردی در نظـر گرفـت کـه از انسـانی ترسـو، خجـول، عصبانـی، منفعـل و بـی صـدا، بـه صدایـی بـرای اتحـاد یـک ملـت تبدیـل میشـود و در ایـن مسـیر از هیـچ ابـزار خاصـی، مگـر زبـان بهــره نمیبــرد.

در انتهـای فیلـم زمانـی کـه پادشـاه بـرای انجـام سـخنرانی نهایـی خـود قـدم بـر مـیدارد، چرچیـل بـه زیبایـی بـا او همـراه میشـود و میگویـد مــن هــم چنیــن مشــکلی داشــتم و از پــس آن بــر آمــدم و گویــی کارگــردان هــم بــه مــا میگویــد ایــن دفعــه هــم علیرغــم تمامــی فــراز و فرودهـا، پادشـاه در همـان مسـیری قـدم میگـذارد کـه سـالها قبـل چرچیـل در آن مسـیر قـدم گذاشـت. ایـن مسـیر، مسـیر شدن است. مسیر تبدیــل شــدن بــه انســانی کــه میخواهــد یــک ملــت را رهبــری کنــد، مســیر تبدیــل شــدن بــه انســانی کــه میخواهــد زندگــی کنــد، مســیر پذیرفتـن ناتوانی هـا و اسـتفاده از همیـن پذیـرش بـرای رسـیدن و شـدن بـه آنچـه کـه واقعـا مهـم اسـت، مسـیر تبدیـل شـدن بـه انسـانی کـه میخواهـد صدایـی داشـته باشـد و زبانـی بـرای ملتـی باشـد. مسـیر اسـتفاده از زبـان نـه بـر علیـه خـود، کـه بـه عنـوان ابـزاری بـرای هدفـی واالتـر، بـرای شـدن.
 
 
 

بررسی فیلم از منظر تئوری انتخاب

 
در کل فیلـم بـا دو خواسـته مواجـه هسـتیم، خواسـتهای کـه برتـی از زندگـی خـود دارد کـه داشـتن زندگـی آرام و بی دردسـر در کنـار و همسـر و دو دختـر خـود اسـت، و خواسـته دوم، خواسـته ای اسـت مربـوط بـه آنچـه خانـدان سـلطنتی، و نقشـی کـه او بـه عنـوان وارث تـاج و تخـت از او دارد کـه علیرغـم میـل باطنـی او بایـد بتوانـد آن را اجـرا کنـد. از همـان ابتـدای فیلـم کفه هـای تـرازوی خواسـته و داشـته ی برتـی کاملا مشـخص و مشـهود اسـت، از طرفـی خواسـته او، سـربلندی خانـدان، و اجـرای نطقـی زیبـا و گیـرا در رابطـه بـا متنـی اسـت کـه پـدرش از او خواسـته آن را بـه نیابـت از او اجـرا کنـد، ولـی داشـته ی او ایـن اسـت کـه لکنـت زبـان نـه تنهـا بـه او اجـازه بیـان متـن را بـه صورتـی سـاده و روان نمیدهـد، بلکـه بـه شـکلی زشـت و زننـده در بیـان تک تـک کلمـات عاجـز و درمانـده میشـود. 

مقایسـه بیـن ایـن صحنـه بـا صحنـه ی پایانـی فیلـم و اجـرای موفـق نطقـی بـه مراتـب مهمتـر نشـان میدهـد کـه چگونـه کفه هـای تـرازوی برتـی متعادل تـر شـده و فاصلـه بیـن خواسـته و داشـته ی او تـا حـدود بسـیار زیـادی کاهـش پیـدا میکنـد.

البتــه در ایــن بیــن بنــا بــه ماهیــت داســتان گونه ی فیلــم خواســته های متفاوتــی را میتــوان از برتــی مشــاهده کــرد، کــه برخــی از آنهــا روان و سـلیس صحبـت کـردن، پادشـاهی خـوب بـودن، کسـی را بـرای درد و دل داشـتن و ... هسـتند. ولـی بـا توجـه بـه نـام فیلـم و موضـوع اصلــی داســتان هیــچ کــدام از ایــن خواســته ها چنــدان رنــگ و بــوی خاصــی بــه خــود نمیگیرنــد و چگونه دســتیابی بــه همیــن خواســته مــورد توجــه قــرار میگیــرد.

در ایــن بیــن آنچــه نقــش کلیــدی را در برابرســازی ایــن دو کفــه بــازی میکنــد، تغییــر ادراک بســیار مشــهود برتــی از ابتــدای فیلــم تــا انتهــای فیلــم اســت. اساســا برداشــت برتــی از خــود در اولیــن برخــوردش بــا لیونــل بــه ایــن صــورت اســت کــه او لکنــت دارد و نمیتوانــد متــن مشـهورترین اثـر ادبیـات داسـتانی بریتانیـا یعنـی هملـت را بخوانـد و هیـچ درمانـی کارسـاز و نیسـت و او بـا ایـن مشـکل بـه دنیـا آمـده و بـا همیـن مشـکل از دنیـا خواهـد رفـت. امـا از همـان اولیـن لحظـات برخـورد او بـا لیونـل، او سـعی میکنـد دانـش کلـی او را نسـبت بـه لکنــت بــا ایــن جملــه کــه: هیــچ انســانی بــا لکنــت بــه دنیــا نمی آیـد تغییــر دهــد. ایــن تغییــر ادراک در فیلــم بارهــا دیــده میشــود کــه مهمتریـن آنهـا شـاید جایـی اسـت کـه رابطـه برتـی و لیونـل بـه شـکل جـدی مـورد تهدیـد قـرار میگیـرد و تـا بعـد از پادشـاهی برتـی، رابطـه به این دو از بین میرود کــه تغییــر اساســی در دنیــای ادراکــی برتــی مبنــی بــر پادشــاه بــودن و امــکان از پــس ایــن مهــم برآمــدن در او بیــن ایــن دو از بیــن میرود.
 

در ایـن سـکانس، قـدم زدن برتـی و لیونـل در خیابـان برتـی ظاهـرا در دفـاع از حـق بـرادر و رعایـت قانـون و عـدم تمایـل بــه خیانــت علیــه پادشــاه "دیویــد" با خواســته های لیونــل مخالفــت میکنــد و حتــی حاضــر نیســت بــه حرف هـای او گــوش دهــد، ولــی واقعیــت فراتــر از ایــن حرفهاســت چــرا کــه برتــی بــه علــت لکنــت زبانــش خــودش را شایسته ایــن مقــام ندانســته و از تــرس ایــن مقــام اسـت کـه بـا حرفهـای لیونـل مخالفـت میکنـد، و جالـب اینجاسـت کـه بعدهـا او ایـن مقـام را میپذیـرد و بـرای آنکـه بتوانـد از درون هـم شـبیه پادشـاهی شـود کـه همیشـه انتظـار آن را داشـته، کارکـردن بـا لیونـل را از سـر میگیـرد، نکتـه مهـم در ایـن قسـمت (بـاز از سـرگیری آموزشـهای برتـی) ایـن اسـت کـه آنچـه از ایـن بـه بعـد از برتـی میبینیـم، فـردی اسـت بـا ادراکـی کاملا متفـاوت نسـبت بـه آنچـه در دو سـوم اول فیلـم از او میبینیـم. از ایـن بـه بعـد برتـی پادشـاهی اسـت کـه خـودش را پادشـاه میبینـد ولـی بایـد توانمندی هـایی را نیـز بـه دسـت آورد ولــی ایــن ادراک تــا قبــل از ایــن، بــه صــورت فرزنــد پادشاهی بــود کــه اصلا خــود را پادشــاه کــه هیــچ، بلکــه فــردی معرفــی میکــرد کــه میگفــت مــن لکنــت هســتم. البتـه آنچـه توجـه بـه آن بسـیار مهـم اسـت ایـن اسـت کـه تنهـا تغییـر ادراک مسـبب موفقیـت او در تکلیـف پیـش رویـش نیسـت، بلکـه تغییـر رفتـار را میتـوان رکـن اصلـی ایـن موفقیـت نـام بـرد. برتـی کـه تـا قبـل از مراجعـه بـه لیونـل، رفتارهـای غیـر موثـری بـرای رسـیدن بـه خواسـتهاش اسـتفاده میکـرد (بـا راهنمایـی درمانگـران) از تیلـه در دهـان گذاشـتن گرفتـه تـا سـیگار کشـیدن بـرای آرامـش گلـو، از وقتـی کــه بــا لیونــل صحبــت میکنــد، بــا رفتارهایــی کاملا موثــر آشــنا میشــود، از گــوش نکــردن بــه صــدای خــود، تمرینــات فیزیکــی و تقویــت زبـان و دیافراگـم و ... کـه همیـن تغییـر رفتـار و انجـام رفتارهـای موثـر در کنـار تغییـر ادراک اساسـی او نسـبت بـه خـودش باعـث بـه وجـود آمــدن تعادلــی بیشــتر بــرای او میشــود.

نکتـه ی دیگـری کـه در ایـن بررسـی میبایسـت بـه آن بـه صـورت جـدی اشـاره کـرد، شـیوه کنتـرل بیرونـی اسـت کـه در پـرورش ایـن شـاهزاده بــه کار گرفتــه شــده اســت. شــیوه ای کــه عامــل اصلــی ابتلای او بــه لکنــت زبــان بــوده و باعــث شــده تــا برتــی ایــن زخــم کهنــه را در تمــام زندگیـش بـر دوش کشـد. ایـن شـیوه ی فرزنـد پـروری نـه تنهـا در برتـی کـه بـرای همـه شـاهزادگان ایـن خانـدان وجـود داشـته و بـه همیـن دلیــل آســیب های ایــن شــیوه فرزندپــروی را در کل خانــدان بــه راحتــی میتــوان دیــد. جالــب اینجاســت کــه در نقطــه مقابــل فرزندپــروری اسـت کـه لیونـل بـا فرزنـدان خـود انجـام میدهـد، فرزنـد پـروری مبتنـی بـر احتـرام، وقـت گذاشـتن بـا آنهـا و ... کـه علـی رغـم اشـاره فیلـم بـه ایـن موضـوع، ولـی میتـوان حـدس زد کـه لیونـل خـود نیـز محصـول چنیـن فرزندپـروری اسـت.
 
 
 
 
captcha
نظر شما پس از تایید نمایش داده خواهد شد.
مشاهده نظرات بیشتر...