بر طبق نظریه بوئن هسته مرکزی سلامت سیستم خانواده، توانایی عملکرد به عنوان یک فرد مجزا و همزمان در ارتباط بودن با دیگران است. زمانیکه حس فردیتمان را از دست میدهیم، بیش از اندازه بر قبول کردن و پذیرفتن خواستهها و علاقههای اطرافیانمان متمرکز میشویم که به این پدیده درهم تنیدگی میگوییم. برعکس این مطلب فردیت بیش از اندازه و افراطی میتواند باعث ایجاد جدایی و عدم پیوند و بهرهمندی از منافع موجود در روابط صمیمی شود.
ارتباطهای آدمی رقصی است بین برآورده کردن انتظارهای دیگران و رضایتمندی و حفظ نیکزیستی خودمان. برای حفظ تعادل در روابط، به ویژه روابط صمیمی، لازم است تا درک درستی از دو نیروی متفاوت ارائه شده در نظریه سیستمهای خانوادگی بوئن داشته باشیم – فردیت و با هم بودن (امتزاج و تفکیک).
به عنوان یک درمانگری که با نظریه سیستمهای خانوادگی بوئن کار میکند، شاهد این بودهام که بسیاری از انسانها در زندگی خانوادگیشان تلاش میکنند تا شریک زندگیشان، اعضای خانوادهشان، یا دوستانشان را خشنود و شاد کنند و در عین حال مرزهای دستنخورده و سالمی داشته باشند. چالش موجود در این قصه فقط " نه" گفتن یا ترجیح دادن خودم نیست؛ بلکه بیشتر بازتعریف ادراکمان از خودمان در بستر روابطمان است.
درک فردیت و با هم بودن(تفکیک و امتزاج)
بر طبق نظریه بوئن هسته مرکزی سلامت سیستم خانواده، توانایی عملکرد به عنوان یک فرد مجزا و همزمان در ارتباط بودن با دیگران است. زمانیکه حس فردیتمان را از دست میدهیم، بیش از اندازه بر قبول کردن و پذیرفتن خواستهها و علاقههای اطرافیانمان متمرکز میشویم که به این پدیده درهم تنیدگی میگوییم. برعکس این مطلب فردیت بیش از اندازه و افراطی میتواند باعث ایجاد جدایی و عدم پیوند و بهرهمندی از منافع موجود در روابط صمیمی شود.
هدف اصلی در این میان تمایزیافتگی است – یعنی ظرفیت برقراری تماس هیجانی با دیگران و در عین حال حفظ خودمختاری در عملکرد هیجانی. افراد تمایزیافته میتوانند باورها، ارزش های خودشان را حتی زمانیکه در روابط با افرادیکه برایشان مهم هستند به مشکل برخورد میکنند، حفظ کنند.
به عنوان مثال جان، مردی میانسال که برایش اوقات خانوادگی ارزشمند است و به شدت به کارش نیز متعهد است را در نظر بگیرید. علیرغم اینکه جان با فشار زیادی از طرف کارش روبرو است، آگاهانه تلاش میکند تا هر هفته زمانی کیفی با خانوادهاش صرف کند. جان به انتظارهای بچهها توجه میکند بدون اینکه مسئولیتهای کاریاش را تحتالشعاع قرار دهد. زمانیکه با تعارضی در محل کار و یا خانواده روبرو میشود، نگرشش نسبت به موضوع را به صورتی محترمانه، و با آرامش بیان میکند و اجازه نمیدهد این فشار بیرونی وضعیت هیجانی درونیاش را تحت کنترل بگیرد. او مرزهایش را به خوبی میشناسد و آنها را حفظ میکند در حالیکه به دیگران نیز احترام میگذارد و مثال بسیار خوبی برای نشان دادن مفهوم تمایزیافتگی است.
راهنماییهایی برای حفظ تعادل بین مراقبت از خود و برآورده کردن خواسته و انتظارهای دیگران
- خوداندیشی را تقویت کنید. در مورد ارزشها، باورها، و آنچه به صورت فردی برایتان جذاب و دوستداشتنی است، تامل کنید. دانستنِ آنچه برایتان مهم است کمک میکند تا سنگ بنای مرزهای فردیتان را برقرار کنید.
- به شکلی باز و گشوده ارتباط برقرار کنید. نیازهایتان را به شکلی صادقانه با کسانی که دوستشان دارید و برایتان مهم هستند، بیان کنید. بیان کردن افکار و احساسها برای تفاهم و احترام مشترک، مهم و حیاتی است.
- مرزهایی بگذارید. به وضوح و کاملا شفاف محدودیتهایتان را برقرار کنید و به دیگران آنها را اطلاع دهید. یادتان باشد، مرزها به هیچ عنوان مانع صمیمیت نیستند بلکه خطوط راهنمایی هستند که باعث بهبود و افزایش تعامل سالم میشود.
- مهارتهای تنظیم هیجانی را یاد بگیرید و استفاده کنید. یاد بگیرید به شکلی موثر هیجانهایتان را مدیریت کنید. تمایزیافتگی شامل این است که بتوانید خودتان را بدون اینکه به دیگران بیش از اندازه متکی باشید، آرام کنید.
- مراقبت از خود را تمرین کنید. برای فعالیتهایی که باعث سرزندگی فیزیکی، روحی و هیجانیتان میشود، زمان بگذارید. خود مراقبتی، خودخواهی نیست؛ بلکه به ایجاد رابطه به صورتی تمام و کمال مجهزتان میکند.
- هموابستگی را گسترش دهید. برای اینکه بتوانید پویایی رابطهتان را به صورتی که به شریک زندگیتان تکیه کنید و اینکه فردیتان را حفظ کنید هدفگذاری کنید.
- انعطافپذیری داشته باشید. درک تعادل بین برآورده کردن خواستههای دیگران و خودمراقبتی نیازمند یک پویایی است و برای همین لازم است تا بتوانید با تغییر شرایط، خودتان را با آن تنظیم کنید.
به عنوان مثال جن را در نظر بگیرید که برای برآورده کردن ترجیحهای همسرش، از انتخاب رستوران گرفته تا انتخاب مقصد سفر برای تعطیلات، از خودش میگذرد. در طول زمان، او احساس خشم و سرخوردگی و بازنده بودن در رابطه میکند. با شرکت در جلسههای درمانی، جن یاد گرفت نیازها و خواستههایش را بیان کند تا در گرفتن تصمیمهایی با همسرش مشارکت کند.
به عنوان مثال دیگر مایکل را که به خودش بابت اینکه هیچ وقت از کسی کمک نگرفته است افتخار میکند، در نظر بگیرید. ولی این مطلب باعث شده بود تا احساس انزوا داشته باشد و برایش ارتباط برقرار کردن با فرزند نوجوانش سخت باشد. او نیز با شناختن نیازش برای حمایت خانوادگی و وقت کیفی گذاشتن با فرزندش رابطهای اصیلتر و قویتر برقرار کرد.
حفظ تعادل بین برآورده کردن خواستههای دیگران و مراقبت از خود، فرایندی دائمی از کشف کردن خود و ارتباط برقرار کردن با دیگران است. با ایجاد تمایزیافتگی، به خودمان کمک میکنیم تا رابطهای سالم، موفقیتآمیز داشته باشیم، بدون اینکه حس فردیتمان را از دست بدهیم. به یاد داشته باشید، احترام گذاشتن به نیازهایتان به معنی کم کردن ظرفیت دریافت عشق و حمایتتان از دیگران نیست، بلکه اتفاقا به آن کمک میکند.
به کار گیری این راهنماییها در زندگی کاری یک شبه نیست. ولی با این وجود با متعهدبودن نسبت به انجام این کارها و تمرین کردن، میتوانید تعادلی بین فردیت و برقراری ارتباطی عمیق در رابطهتان ایجاد کنید.
لینک مقاله:
https://www.psychologytoday.com/intl/blog/your-emotional-meter/202401/striking-a-balance-between-pleasing-others-and-self-care