• پشتیبانی
  • 09194192929
پنج شنبه 2 مرداد 1404
تعداد بازدید : 45

فهم بهتر اثر پیگمالیون(اثر روزنتال)

به نیمی از دانشجویان گفته شد که موش‌هایشان از نظر ژنتیکی استعداد بهتری در یادگیری پیچ‌وخم‌های ماز دارند («موش‌های باهوش»)، در حالی که به بقیه گفته شد موش‌هایشان توانایی کمتری دارند («موش‌های کم‌هوش»). در واقعیت، هیچ تفاوت ژنتیکی بین موش‌ها وجود نداشت و همه به صورت تصادفی در یکی از این دو گروه قرار گرفته بودند. جالب اینجا بود که موش‌های «باهوش» عملکردی به‌مراتب بهتر از موش‌های «کم‌هوش» داشتند. ولی سئوال اصلی این بود که با وجود اینکه از نظر ژنتیکی این موشها با هم هیچ تفاوتی نداشتند، پس این تفاوت در عملکرد ناشی از چه چیزی بود ؟
نویسنده: رابرت بروکس
مترجم: فرهاد معمارصادقی

آیا انتظارات ناهشیارمان روی رفتارهای دیگران اثر می‌گذارد؟

 

در اوایل دهه ۱۹۶۰، یک آزمایش روانشناسی در دانشگاه داکوتای شمالی با مشارکت دانشجویان و موش‌های آزمایشگاهی انجام شد. به نیمی از دانشجویان گفته شد که موش‌هایشان از نظر ژنتیکی استعداد بهتری در یادگیری پیچ‌وخم‌های ماز دارند («موش‌های باهوش»)، در حالی که به بقیه گفته شد موش‌هایشان توانایی کمتری دارند («موش‌های کم‌هوش»). در واقعیت، هیچ تفاوت ژنتیکی بین موش‌ها وجود نداشت و همه به صورت تصادفی در یکی از این دو گروه قرار گرفته بودند. جالب اینجا بود که موش‌های «باهوش» عملکردی به‌مراتب بهتر از موش‌های «کم‌هوش» داشتند. ولی سئوال اصلی این بود که با وجود اینکه از نظر ژنتیکی این موشها با هم هیچ تفاوتی نداشتند، پس این تفاوت در عملکرد ناشی از چه چیزی بود ؟


این آزمایش توسط یک روانشناس اجتماعی به نام رابرت روزنتال، طراحی شده بود که در ژانویه ۲۰۲۴ در سن ۹۰ سالگی درگذشت. تحقیقات روزنتال نشان داد، انتظارات مخفی و اغلب ناهوشیار می‌توانند باعث تغییر در نتیجه خروجی شوند —و این موضوع نه تنها در مورد موش‌ها که در مورد انسان‌ها هم صادق است. پرسش‌نامه‌های تکمیل‌شده توسط دانشجویانی که در این آزمایش شرکت کرده بودند نشان داد که نگرششان نسبت به موش‌های دو گروه متفاوت بود، هرچند خودشان از این سوگیری‌ها بی‌اطلاع بودند. روزنتال پس از بررسی عنوان کرد دانشجویانی که با موش‌های «باهوش» کار می‌کردند، موش‌هایشان را «دوست‌داشتنی‌تر و جذاب‌تر» از دانشجویانی که با موش‌های کم‌هوش کار می‌کردند می‌دانستند. بر اساس همین موضوع، دانشجویانی که با موش‌های باهوش کار می‌کردند با موش‌هایشان دوستانه‌تر و ملایم‌تر رفتار می‌کردند و به نظر می‌رسید این تفاوت در شیوه رفتار را موش‌ها متوجه می‌شدند.

 

 

از موش‌های آزمایشگاه تا کلاس‌های درس 


یافته‌های روزنتال در آزمایش باعث شد تا با لنور جاکوبسون، مدیر مدرسه ابتدایی اسپروس در سانفرانسیسکو، همکاری کند. این دو نفر با هم آزمایشی طراحی کردند تا تأثیر انتظارات معلمان روی عملکرد دانش‌آموزان را بررسی کنند. به معلمان گفته شد که آزمون جدیدی—به نام جعلی «آزمون هاروارد برای سنجش پیشرفت تحصیلی»—توانسته گروهی از دانش‌آموزان را که در آستانه «شکوفایی» تحصیلی هستند، شناسایی کند.  


در واقع، برخی از دانش‌آموزان به‌صورت تصادفی در گروه «شکوفا» قرار گرفته بودند، اما جالب بود که همین دانش‌آموزان یک سال بعد در ارزیابی‌های عملکردی، وضعیت بسیار بهتری نسبت به همسالان خود داشتند. این اثر در بین دانش‌آموزان کم‌سن و سال‌تر پررنگ‌تر بود. روزنتال اینطور نتیجه گرفت که باور معلم‌ها به استعداد و توانایی‌های دانش‌آموزان باعث می‌شود تا به صورت ناخواسته از آنها حمایت و تشویق بیشتری کنند و بازخورد مثبت بیشتری به آنها ارائه بدهند. این رفتار معلم‌ها با دانش‌آموزان باعث می‌شد تا موفقیت برای این دانش‌آموزها به یک پیشگویی خودکام‌بخش تبدیل شود.  


روزنتال این پدیده را «اثر پیگمالیون» نامید—پدیده‌ای که در آن داشتنِ انتظارات سطح بالاتر منجر به بهبود عملکرد می‌شود. این مفهوم از اسطوره یونانی الهام گرفته شده است که در آن مجسمه‌سازی عاشق مجسمه‌ای می‌شود که خودش آن را ساخته است و سپس از آفرودیت درخواست می‌کند تا به این مجسمه جان بدهد و به صورت واقعی با آن زندگی کند. اثر پیگمالیون نشان می‌دهد که باورهای ناشی از انتظارات می‌توانند روی واقعیت اثر بگذارند و آنرا تغییر دهند.  

 

واکنش‌ها و انتقادها 


یافته‌های روزنتال و جاکوبسون که در کتابشان با عنوان *پیگمالیون در کلاس درس* (۱۹۶۸) منتشر شد، با استقبال و انتقاد‌های زیادی روبرو شد. موافقان این آزمایش را به عنوان نشانه‌ای قدرتمند از تأثیر مثبت انتظارات معلمان روی یادگیری بهتر دانش‌آموزان، به‌خصوص دانش‌آموز‌های گروه‌های محروم، می‌دیدند. اما منتقدان استدلال می‌کردند که این پژوهش چالش‌های آموزشی را بیش از حد ساده‌انگارانه نگاه می‌کند و بار شکست دانش‌آموزان را به شکل غیر‌منصفانه‌ای فقط روی دوش معلمان می‌اندازد، در حالی که عوامل اجتماعی وسیع‌تری مثل فقر و نابرابری سیستماتیک در این آزمایش نادیده گرفته شده‌اند. با وجود انتقاد‌هایی که به اثر روزنتال وجود دارد ولی به مرور زمان تحقیقات روزنتال پذیرش بیشتری پیدا کرد. یک فراتحلیل از ۳۴۵ مطالعه در محیط‌های مختلف—کلاس‌های درس و دادگاه‌ها تا پایگاه‌های نظامی و کلینیک‌ها—که توسط روزنتال و متخصص آماری به نام دونالد روبین انجام شد، نتیجه‌گیری اصلی را تأیید کرد: انتظارات به‌صورتی نامحسوس اما معنادار روی نتایج تأثیر می‌گذارند.  

 

نشانه‌های غیرکلامی و همدلی 


در سال ۱۹۸۶، روانشناسی به نام دنیل گولمن با بسط و توسعه پژوهش‌های روزنتال به این موضوع اشاره کرد که ارتباطات غیرکلامی—تن صدا، زبان بدن و حرکات—نقش کلیدی در انتقال انتظارات دارد. این نشانه‌ها معمولا تأثیر بیشتری نسبت به کلمات دارند. به‌عنوان مثال، در یکی از مطالعاتی گولمن، قاضی‌ها در حالی که سعی داشتند دستورالعمل‌هایشان را به شکلی کاملا بی‌طرفانه به هیئت منصفه ارائه کنند، به دلیل تن صدایشان نه تنها نتوانسته بودند بی‌طرفی‌شان را به هیئت منصفه منتقل کنند، بلکه به نظر هیئت منصفه، قاضی سوگیری منفی هم داشته است.


در مطالعه دیگری، بیماران واکنش‌های متفاوتی به درمانگران نشان دادند که ناشی از تفاوت‌های نامحسوس و زیرپوستی در تن صدای درمانگر بود. در این مطالعه اگر تن صدای درمانگر به نظر بیمار خشمگین یا خصمانه به‌نظر می‌رسید، بیماران احساس می‌کردند درمانگرشان نسبت به بهبود بیماری‌شان شک و تردید دارد. روزنتال تأکید می‌کند که انتظارات نه‌تنها از طریق کلمات، بلکه از طریق کانال‌های غیرکلامی مهربانانه و مشارکتی منتقل می‌شوند. 

 
گولمن، که بعدها مفاهیم هوش هیجانی و هوش اجتماعی را رواج داد، روی همدلی و ارتباط غیرکلامی و تأثیرگذاری‌شان روی روابط تأکید کرد. گولمن هم مثل روزنتال معتقد است، همدلی و خودآگاهی برای داشتن تعاملاتی مؤثر و مثبت ضروری هستند. هلن ریس، روانپزشک بیمارستان عمومی ماساچوست، با الهام از این دیدگاه، برنامه‌های آموزشی همدلی برای پزشکان طراحی کرد. یافته‌های دکتر ریس نشان داد وقتی پزشکان مهارت‌های غیرکلامی همدلی بهتری از خود نشان می‌دهند، رضایت و ارتباط بیماران به‌طور چشمگیری افزایش پیدا می‌کند.  

 

هیچ جعبه ابزار ساده‌ای وجود ندارد 


روزنتال درمورد ساده‌انگاری بیش از اندازه در مورد تحقیقاتش هشدار داد و تأکید کرد هیچ «جعبه ابزار» عمومی از حرکات یا رفتارها وجود ندارد که بتواند تضمین‌کننده بهبود نتایج باشد. روزنتال معتقد است، ارتباط موضوع پیچیده‌ای است و بررسی هر عامل موثری در ارتباط به تنهایی و بدون در نظر گرفتن بستر ارتباطی باعث پیچیده‌تر شدنش می‌شود. ارتباط مؤثر و تنظیم انتظارات ترکیبی از عوامل کلامی، غیرکلامی و هیجانی است. او خاطرنشان کرد برای درک سوگیری‌های خودمان، باید خودآگاهی‌مان بیشتری نسبت به خودمان داشته باشیم. با شناسایی کردن و به رسمیت شناختن انتظارات و پیش‌فرض‌هایمان، می‌توانیم تعاملاتمان را به شیوه‌های سازنده‌تری اصلاح کنیم. این موضوع در تمام روابط—معلم و شاگرد، پزشک و بیمار، والدین و فرزندان، یا مدیر و کارمند—صدق می‌کند.  

 

کاربردهای عملی 


بعد از آشنایی با اثر پیگمالیون، والدین، معلمان و متخصصان مختلفی تجربیاتشان را با من در میان گذاشته‌اند. در یکی از کارگاه‌هایم، معلمی متوجه شد فقط برخی از دانش‌آموزان را افرادی «مستعد و شکوفا» می‌دیده است و این نگرش ممکن بود پیشگویی‌های خودکام‌بخش موفقیت یا شکست را تقویت کند. یک متخصص سلامت روان هم پس از آشنایی به این اثر با خودش فکر کرد شاید ناکامی‌اش از نتیجه برخی بیماران روی تن صدا و زبان بدنش تأثیر گذاشته  است و پیشرفتشان را کند کرده باشد.  


این مثال‌ها پیام اصلی کار روزنتال را برجسته می‌کنند: انتظاراتمان—هوشیار یا ناهوشیار—رفتارمان را شکل می‌دهند و رفتارهایمان هم روی رفتار دیگران تأثیر می‌گذارند. آگاهی از این پویایی می‌تواند به کمکمان کند تا با همدلی، دلسوزی و حمایت بیشتری با دیگران تعامل داشته باشیم.  

 

لینک مقاله:
https://www.psychologytoday.com/us/blog/raising-resilient-children/202505/understanding-the-pygmalion-effect

captcha
نظر شما پس از تایید نمایش داده خواهد شد.
مشاهده نظرات بیشتر...